تحلیل تکنیکال چیست

تحلیل تکنیکال چیست؟ صفر تا صد تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال در واقع هنر خواندن نمودارهای قیمت و کشف الگوهای پنهان در نوسانات بازار است. وقتی معامله‌گران به نمودار نگاه می‌کنند، دنبال نشانه‌هایی می‌گردند که آینده را پیش بینی کند. قیمت‌ها حرف می‌زنند، فقط باید زبانشان را یاد بگیریم. این روش بر پایه‌ی باور ساده‌ای استوار است: رفتار انسان‌ها در بازار تکرار می‌شود و همین تکرار، پیش‌بینی را ممکن می‌سازد.

تحلیل تکنیکال چیست و از کجا آمده؟

داستان تحلیل تکنیکال از بازارهای برنج ژاپن در قرن هفدهم آغاز شد. تاجری به نام هوما مونه‌هیسا متوجه شد که قیمت برنج فقط به میزان محصول بستگی ندارد. احساسات و انتظارات مردم هم در تعیین قیمت نقش داشتند. او شروع به ثبت این نوسانات کرد و کم‌کم الگوهایی کشف کرد که بارها تکرار می‌شدند. نمودارهای شمعی که امروزه همه می‌شناسیم، حاصل تلاش‌های اوست.

سال‌ها بعد، در آن سوی دنیا، چارلز داو نظریه‌ای مطرح کرد که انقلابی در دنیای مالی ایجاد کرد. او گفت که بازار مثل دریاست؛ امواج کوچک و بزرگ دارد اما جهت کلی جریان مشخص است. طبق نظر داو، قیمت‌ها همه چیز را در خود جای داده‌اند: اخبار، شایعات، امیدها و ترس‌ها. این دیدگاه پایه و اساس تحلیل تکنیکال مدرن شد و هنوز هم معامله‌گران از اصول او پیروی می‌کنند.

در دهه 1940، دو نفر به نام‌های ادواردز و مگی کاری کردند که تحلیل تکنیکال از حالت هنر به علم نزدیک شود. آن‌ها صدها نمودار را بررسی و الگوهای تکراری را دسته‌بندی کردند. کتابشان مثل دایرةالمعارفی برای معامله‌گران شد و نشان دادند که وقتی قیمت شکل خاصی می‌گیرد، احتمالاً رفتار مشخصی خواهد داشت. این کشف باعث شد که پیش‌بینی بازار از حدس و گمان فاصله بگیرد.

صفر تا صد تحلیل تکنیکال

انواع نمودارها در تحلیل تکنیکال

نمودار خطی مثل عکس‌های قدیمی سیاه و سفید است؛ ساده اما گویا. فقط آخرین قیمت هر روز را به روز بعد وصل می‌کند و خط پیوسته‌ای می‌سازد. این نمودار برای کسانی که به تازگی وارد دنیای تحلیل تکنیکال شده‌اند بهترین نقطه شروع است. البته جزئیات زیادی ندارد اما روند کلی را عالی نشان می‌دهد. گاهی همین سادگی کافی است تا جهت بازار را تشخیص دهیم.

نمودار میله‌ای قدم بعدی در پیچیدگی است. تصور کنید برای هر روز معاملاتی، یک خط عمودی می‌کشیم که بالاترین و پایین‌ترین قیمت روز را نشان می‌دهد. دو خط کوچک افقی هم اضافه می‌کنیم: یکی برای قیمت شروع روز، یکی برای قیمت پایان. حالا دیگر می‌دانیم که در طول روز چه اتفاقاتی افتاده و بازار چقدر پرنوسان بوده است.

اما نمودار شمعی جذاب‌ترین و پرکاربردترین نوع است. هر شمع داستان یک روز معاملاتی را روایت می‌کند. رنگ سبز یعنی خریداران برنده شده‌اند و قیمت بالا رفته است. رنگ قرمز نشان می‌دهد که فروشندگان دست بالا را داشته‌اند. بدنه پُر شمع، جنگ اصلی بین خریدار و فروشنده را نشان می‌دهد. سایه‌های بالا و پایین هم حداکثر تلاش دو طرف را به تصویر می‌کشند. وقتی این شمع‌ها کنار هم قرار می‌گیرند، الگوهای جالبی می‌سازند که هر کدام معنای خاصی دارد.

نمودار نقطه و شکل راه متفاوتی برای نگاه به بازار است. اینجا زمان اهمیتی نداشته و مهم این است که قیمت چقدر تغییر کرده است. اگر قیمت بالا برود، X گذاشته شده و اگر پایین بیاید، O نوشته می‌شود. وقتی ستون‌های X و O را کنار هم می‌بینیم، سطوحی که قیمت بارها از آن‌ها برگشته مثل روز روشن است. این نمودار برای پیدا کردن نقاط مهم تحلیل تکنیکال بی‌نظیر است.

مفاهیم پایه‌ای تحلیل تکنیکال

روند مهم‌ترین قسمت تحلیل تکنیکال است. بازار هیچ‌وقت مستقیم حرکت نمی‌کند؛ مثل رودخانه‌ای که پیچ و خم دارد اما در نهایت به سمت دریا می‌رود. وقتی هر قله از قله قبلی بالاتر باشد و هر دره هم از دره قبلی بالاتر، می‌گوییم روند صعودی داریم. برعکس این حالت، روند نزولی است. گاهی هم بازار بین دو سطح گیر کرده و رفت و برگشت می‌کند که به آن بازار خنثی می‌گوییم.

حمایت و مقاومت مثل کف و سقف یک اتاق هستند. وقتی قیمت به سطح حمایت می‌رسد، انگار به کف محکمی برخورد کرده و برمی‌گردد. در سطح مقاومت هم انگار سقفی مانع از بالا رفتن بیشتر می‌شود. جالب اینجاست که وقتی قیمت از یکی از این سطوح عبور کند، نقش‌ها عوض می‌شود. حمایت قبلی حالا مقاومت جدید می‌شود و بالعکس. این بازی جابه‌جایی نقش‌ها یکی از کلیدهای موفقیت در تحلیل تکنیکال است.

حجم معاملات نشان می‌دهد که چقدر پول وارد بازار شده و یا از آن خارج شده است. اگر قیمت بالا برود اما حجم کم باشد، مثل این است که ماشینی با باک خالی حرکت کند، به این معنی که زیاد دوام نمی‌آورد. اما وقتی افزایش قیمت با حجم بالا همراه باشد، یعنی پول زیادی پشت این حرکت است و احتمالاً ادامه پیدا می‌کند. به همین دلیل است که معامله‌گران حرفه‌ای همیشه یک چشمشان به حجم است.

مومنتوم یا همان شتاب حرکت، سرعت‌سنج بازار است. گاهی قیمت بالا می‌رود اما سرعتش کم می‌شود. مثل توپی که به هوا پرتاب شده و نزدیک اوج مسیر، سرعتش کاهش می‌یابد. این کاهش سرعت هشداری است که شاید بازار در آستانه تغییر جهت باشد. در تحلیل تکنیکال، شناسایی این تغییرات ظریف در مومنتوم می‌تواند تفاوت بین سود و زیان باشد.

ابزارهای تحلیل تکنیکال

میانگین متحرک مثل فیلتری است که نویز بازار را حذف کرده و روند اصلی را نشان می‌دهد. تصور کنید قیمت روزانه بالا و پایین می‌پرد و شما مردد شده‌اید که آیا روند صعودی است یا نزولی. میانگین متحرک این نوسانات را صاف می‌کند و خط روان‌تری می‌سازد. وقتی میانگین کوتاه‌مدت از بلندمدت بالا می‌رود، معمولاً نشانه خوبی برای خرید است. این تقاطع‌ها از محبوب‌ترین سیگنال‌های تحلیل تکنیکال هستند.

RSI یا شاخص قدرت نسبی نیز مثل دماسنج بازار عمل کرده و عددی بین صفر تا صد نشان می‌دهد که نشان‌دهنده تب بازار است. بالای 70 یعنی بازار داغ شده و شاید وقت فروش باشد. زیر 30 نشان می‌دهد که بازار سرد شده و فرصت خرید فرا رسیده است. اما لازم به ذکر است که گاهی این اعداد فریبنده هستند. در روندهای قوی، RSI می‌تواند مدت‌ها در ناحیه اشباع بماند.

باندهای بولینگر پوششی دینامیک ابزاری دیگر هستند که دور قیمتی می‌سازند که با نوسانات بازار تنظیم می‌شود. وقتی بازار آرام است، باندها به هم نزدیک می‌شوند. این فشردگی معمولاً قبل از حرکات بزرگ اتفاق می‌افتد. ناگهان قیمت از باندها خارج می‌شود و حرکت قوی آغاز می‌گردد. معامله‌گران باتجربه منتظر این لحظات هستند چون فرصت‌های طلایی تحلیل تکنیکال در همین نقاط نهفته است.

MACD ابزاری است که هم روند و هم مومنتوم را زیر نظر داشته که از ترکیب دو میانگین متحرک ساخته شده و سیگنال‌های دقیقی تولید می‌کند. وقتی خط MACD از خط سیگنال عبور می‌کند، زنگ خطر به صدا در می‌آید. اگر این تقاطع بالای خط صفر باشد، احتمال ادامه روند صعودی زیاد است. هیستوگرام MACD هم نبض بازار را نشان می‌دهد؛ هرچه میله‌ها بلندتر باشد، حرکت قوی‌تر است.

الگوهای قیمتی (Price Patterns)

الگوی سر و شانه شاید معروف‌ترین الگوی تحلیل تکنیکال باشد که شکل آن به این صورت است: سه قله که وسطی (سر) از دو کناری (شانه‌ها) بلندتر است. وقتی قیمت از خط گردن پایین می‌شکند، انگار سد شکسته و سیل نزول آغاز می‌شود. جالب است که اندازه سقوط معمولاً برابر فاصله سر تا گردن است. این دقت ریاضی در طبیعت بازار معاملات شگفت‌انگیز است.

الگوی سر و شانه

 

مثلث‌ها الگوهایی هستند که نشان می‌دهند بازار در حال جمع کردن نیرو برای حرکت بعدی است. در مثلث صعودی، کف‌ها بالاتر می‌آیند اما سقف ثابت می‌ماند، مثل فنری که فشرده می‌شود. مثلث نزولی برعکس است؛ سقف‌ها پایین می‌آیند اما کف ثابت است. مثلث متقارن هم از دو طرف فشرده می‌شود. هر کدام از این الگوها پیامی دارد و معامله‌گر باید بداند که چه انتظاری داشته باشد.

الگوی مثلثی
الگوی مثلثی

الگوی پرچم نشانه استراحت کوتاه در میان حرکت قوی است. بازار مثل دونده‌ای که نفس‌نفس می‌زند، لحظه‌ای می‌ایستد و دوباره به مسیرش ادامه می‌دهد. پرچم معمولاً شیب مخالف روند اصلی دارد که این موضوع تأییدی بر ادامه حرکت است. اندازه حرکت بعدی هم قابل محاسبه بوده و معمولاً به اندازه میله پرچم خواهد بود. این پیش‌بینی‌پذیری، تحلیل تکنیکال را برای معامله‌گران جذاب می‌کند.

الگوی پرچم
الگوی پرچم

الگوهای شمعی ژاپنی دنیای پر رمز و رازی دارند. دوجی که شبیه علامت جمع است، نشان می‌دهد که خریدار و فروشنده به تساوی رسیده‌اند. چکش در انتهای روند نزولی ظاهر شده و مثل چکشی که میخ را به انتها رسانده، پایان نزول را اعلام می‌کند. ستاره صبحگاهی، مثل طلوع خورشید، نوید روزهای روشن‌تر را می‌دهد. هر الگو قصه‌ای دارد و خواندن این قصه‌ها هنر واقعی تحلیل تکنیکال است.

الگوی قیمتی شمع ژاپنی
الگوی شمع ژاپنی

چارچوب‌های زمانی (Timeframes)

انتخاب بازه زمانی مثل انتخاب دوربین برای عکاسی است. معامله‌گران روزانه با لنز ماکرو کار می‌کنند؛ جزئیات ریز را می‌بینند و از کوچک‌ترین حرکات سود می‌برند. نمودارهای یک دقیقه‌ای تا یک ساعته قلمرو آن‌هاست. البته این کار پراسترس بوده و نیاز به تمرکز شدید دارد، چراکه یک لحظه غفلت می‌تواند ضرر سنگینی به بار آورد.

معامله‌گران میان‌مدت با دید متعادل‌تری به بازار نگاه کرده و نمودارهای چهار ساعته تا روزانه ابزار کارشان است. موقعیت‌هایشان را روزها یا هفته‌ها حفظ و از شتاب‌زدگی پرهیز می‌کنند. سیگنال‌های تحلیل تکنیکال در این بازه‌ها قابل اعتمادتر هستند چون نویز کمتری وجود دارد. این سبک برای کسانی که شغل تمام وقت دارند مناسب است.

سرمایه‌گذاران بلندمدت با تلسکوپ به بازار می‌نگرند. نمودارهای هفتگی و ماهانه دید کلانی به آن‌ها می‌دهد. در این مقیاس، نوسانات روزانه بی‌اهمیت شده و روندهای بزرگ خودنمایی می‌کنند. تشخیص نقاط عطف تاریخی و روندهای چندساله از مزایای این دیدگاه است. البته صبر زیادی می‌طلبد که همه طاقت آن‌را ندارند.

روش چند زمانه پل ارتباطی بین این دیدگاه‌هاست. ابتدا با نمودار بلندمدت جهت اصلی را می‌یابیم، سپس در نمودار میان‌مدت منطقه ورود را پیدا کرده و در نهایت با نمودار کوتاه‌مدت زمان دقیق را تعیین می‌کنیم. این هماهنگی بین زمان‌ها، دقت تحلیل تکنیکال را به شدت افزایش می‌دهد. مثل این است که هم نقشه کلی داشته باشیم و هم GPS برای مسیریابی دقیق.

در همین رابطه بخوانید: آشنایی با تحلیل تکنیکال طلا

سبک‌های مختلف تحلیل تکنیکال

طرفداران روش کلاسیک به سادگی اعتقاد داشته و با چند خط روند و شناسایی الگوهای پایه کار می‌کنند. نیازی به ابزارهای پیچیده نمی‌بینند و معتقدند که نمودار خودش همه چیز را می‌گوید. این روش به چشم آموزش‌دیده و تجربه زیاد نیاز دارد. اما وقتی مهارت حاصل شود، نتایج شگفت‌انگیزی دارد. بسیاری از افسانه‌های بازار با همین ابزارهای ساده ثروت ساخته‌اند.

گروه دیگر عاشق اندیکاتورها و فرمول‌های ریاضی هستند. صفحه نمایش آن‌ها پر از خطوط رنگی و نمودارهای مختلف است. هر اندیکاتور را فیلتری می‌دانند که سیگنال‌های قوی‌تر تولید می‌کند. سیستم‌های معاملاتی خودکار بر همین اساس کار می‌کنند. مزیت این روش حذف احساسات است اما گاهی انعطاف لازم برای شرایط خاص بازار را ندارد.

تحلیل حجمی راه سومی است که به دنبال رد پای پول بزرگ می‌گردد. معتقدان این روش می‌گویند که قیمت می‌تواند دروغ بگوید اما حجم هرگز. افزایش حجم در کف نشانه ورود پول هوشمند و در سقف نشانه خروج است. میله‌های حجمی غیرعادی مثل چراغ قرمز هشدار می‌دهند. این سبک تحلیل تکنیکال به بینش عمیق‌تری از نیروهای پشت صحنه بازار می‌رسد.

امواج الیوت پیچیده‌ترین و شاید جذاب‌ترین روش است. طبق این نظریه، بازار در قالب امواج حرکت می‌کند که بازتاب روانشناسی جمعی است. پنج موج در جهت اصلی و سه موج اصلاحی، الگوی پایه را می‌سازند. نسبت‌های فیبوناچی هم به این معما اضافه می‌شوند. یادگیری این روش سال‌ها طول می‌کشد اما وقتی بر آن مسلط شوید، گویی کلید رمز بازار را پیدا کرده‌اید.

تحلیل تکنیکال

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال

سرعت و کارایی از بزرگ‌ترین مزایای تحلیل تکنیکال است. در عرض چند ثانیه می‌توانید ده‌ها نماد را بررسی کرده و فرصت‌های معاملاتی را بیابید. قوانین در همه بازارها یکسان کار می‌کند؛ از سهام گرفته تا طلا و ارز دیجیتال. نقاط دقیق ورود و خروج با حد ضرر مشخص، مدیریت ریسک را آسان می‌کند. هر سلیقه و سبکی هم ابزار مناسب خودش را دارد.

اما این سکه روی دیگری هم دارد. ظاهر ساده تحلیل تکنیکال فریبنده بوده و خیلی‌ها فکر می‌کنند با یادگیری چند الگو پولدار می‌شوند. حقیقت این است که تسلط واقعی نیاز به سال‌ها تمرین دارد. ذهن انسان تمایل دارد الگوهایی ببیند که وجود ندارند. گذشته را تحلیل می‌کنیم اما تضمینی نیست که آینده مثل گذشته باشد.

رویدادهای غیرمنتظره بزرگ‌ترین دشمن تحلیل‌گران تکنیکال هستند. یک خبر بد می‌تواند تمام محاسبات را به هم بریزد. در بازارهای کم‌حجم، احتمال دستکاری قیمت وجود داشته و الگوها قابل اعتماد نیستند. وقتی اندیکاتورهای مختلف سیگنال‌های متضاد می‌دهند، تصمیم‌گیری دشوار می‌شود. گاهی این تناقضات فلج‌کننده است.

راه حل در تعادل است. ترکیب تحلیل تکنیکال با درک از عوامل بنیادی، تصویر کامل‌تری می‌دهد. مدیریت سرمایه از هر روش تحلیلی مهم‌تر است؛ حتی بهترین تحلیل‌ها گاهی اشتباه از آب در می‌آیند. داشتن برنامه مشخص و انضباط در اجرای آن، کلید بقا در بازار است. تحلیل تکنیکال ابزار قدرتمندی است، اما نه عصای جادویی که همه مشکلات را حل کند.

جمع‌بندی

سفر در دنیای تحلیل تکنیکال مثل یادگیری زبان جدیدی است که نمودارها حروف آن و الگوها کلماتش هستند. از نمودارهای ساده خطی گرفته تا امواج پیچیده الیوت، هر ابزاری داستان خودش را دارد. مهم این است که بدانیم کدام ابزار برای چه موقعیتی مناسب است. یادگیری تحلیل تکنیکال یک شبه اتفاق نمی‌افتد و نیاز به صبر، تمرین و تجربه دارد.

اما وقتی این مهارت را کسب کنید، دیگر به نمودارها مثل خطوط بی‌معنی نگاه نمی‌کنید. در نهایت، موفقیت در بازارهای مالی تنها به تحلیل تکنیکال وابسته نیست، بلکه ترکیبی از دانش، تجربه، انضباط و مدیریت احساسات است که راه را هموار می‌کند.

اگر نیاز به نمودار و چارت برای تحلیل تکنیکال قیمت طلا دارید می‌توانید از نمودار قیمت بروز بازر با ابزارهای کامل آن استفاده کنید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالا بروید